آلبرت اینشتین (پدر فیزیک معاصر) :

اگر چه اینشتین در اولم به دنیا آمد وقتی که یک سال از عمر او می گذشت والدینش به مونیخ نقل مکان کردند چون مادرش نوازنده پیانو بود اینشتین هم در کودکی علاقه زیادی به پیانو پیدا کرد و این علاقه به حدی بود که حتی به خاطر پیانو صرف شام و ناهار را فراموش می کرد . اینشتین در همان دوران طفولیت علاقه شدید به دانش پیدا کرد به طوری که وقتی پدرش به او ساعتی که در آن قطب نما نصت شده بود داد ، اینشتین ساعت را از یاد برد و از پدرش سئوالات زیادی درباره قطب نما پرسید . اینشتین در ریاضیات استعداد زیادی از خود نشان داد ، ولی در سایر دروس متوسط و در زبان ضعیف بود وقتی که از عمر او 16 سال می گذشت خانواده اینشتین به ایتالیا نقل مکان نمودند و از آنجا به سوییس رفتند در سوییس اینشتین در کنکور شرکت کرد تا در دانشگاه زوریخ مشغول تحصیل گردد ولی رفوزه شد . سال بعد مجددا امتحان داد و قبول شد به سال 1900 تحصیلات خود را به پایان رساند و یک شهروند سوییسی شد او میخواست معلم شود ولی موفق نگردید و در اداره ثبت اختراعات سوییس به صورت یک منشی ساده مشغول کار گردید در همین ایام او با یک زن یوگسلاوی موسوم به ملیوا مارچ ازدواج کرد و از او دارای دو پسر شد ولی طولی نکشید که آنها از هم جدا شدند و اینشتین با یکی از خویشان خود مجددا ازدواج کرد به سال 1921 اینشتین جایزه نوبل گرفت و این به خاطر آن بود که درمساله ای ثابت کرده بود روی فلزاتی چون پتاسیم ، تنگستون و غیره وقتی که نور بر آنها می تابد از خود الکترون پفش می کند او این الکترون ها را فوتو الکترون خواند و اثرات آنها را اثر فو تو الکتریک معرفی کرد . یک رساله دیگر او مرتوط به تئوری نسبیت بود که گفته می شود به قدری فهم و درک مطالب آن دشوار است که فقط 12 نفر توانسته اند آن را درک کنند همچنین رساله ای درباره ماده و ارژی نوشت . بر طبق این تئوری چنانچه یک توده ماده تبدیل به انرژی شود آنچنان انرژی بدست خواهد آمد که با هفت میلیون تن دینامیت منفجر شده برابر خواهد بود نتیجه این تئوری بمب اتم بود . به سال 1911 رساله نظریه کلی در باره نسبیت را به چاپ رساند و توضیح داد قوه جاذبه چگونه کار می کند وقتی که هیتلر افسار حکومت آلمان را بدست گرفت اینشتین چون یهودی بود از آلمان به امریکا مهاجرت و در دانشگاه پرینستون در خواب در گذشت.

* مادام کوری (کاشف رادیوم ) :

مادام مری کوری در ورشو به دنیا آمد نام دوشیزهگی او عبارت بود از مری اسکلودوسکا ولی پس از ازدواج با پی یر کوری نامش تبدیل به مادام کوری شد . والدین مادام کوری معلم تودند لذا مادام کوری از همان دوران کودکی علاقمند به تحصیل علم گردید او در 16 سالگی تحصیلات متوسطه را به پایان رساند و به علت اینکه شاگرد ممتازی بود مدال طلا گرفت . سپس به سال 1891 مری برای ادامه تحصیلات خود رهسپار پاریس شده در دانشگاه مشغول تحصیل گردید . او در امتحانات مربوطه به علوم حائز رتبه اول شد در همینجا بود که او با پی یر کوری آشنا شد دیری نگذشت که آنها با هم ازدواج کردند مادام کوری در آغاز با پروفسور بکرل کاشف داریو اکتیویته به همکاری پرداخت . بکرل قطعاتی از اورانیوم را در کشو میز خود گذاشته بود یک روز مری این قطعات را بیرون آورد تا از آنها برای وزن کردن صفحات فوتو استفاده کند وقتی که صفحات فوتوی مزبور ظاهر شد مادام کوری خطوط عجیب و در هم بر همی روی صفحات مزبور یافت این موضوع او را به این فکر انداخت که مبادا پرتو هایی از اورانیوم خارج شده و روی این صفحات اثر گذاشته باشد! برای اینکه این راز را حل کند مری از همکاری با بکرل استعفاء داده و خود تنهایی به تحقیقات ادامه داد یک شت مری و شوهرش نقشه اروپا را بررسی میکردند که نا گاه متوه شدند در کشور کوچک بوهمی بمقدار فراوان سنگ اورانیوم وجود دارد آنها از دولت بوهمی در خواست کردند به اندازه ده هزار کیلوگرم از این سنگ به آنها هدیه کند دولت بوهمی قبول کرد و کوری ها شروع به آزمایش روی این سنگها نمودند . زن و شوهر ماهها برای استخراج رادیوم از این سنگها زحمت کشیدند با سرانجام در یکی از شبهای ماه نوامبر 1893 ماده ای که از سنگها در لوله آزمایش تحصیل شده بود را کنار گذاشتند پس از کمی استراحت آنها در آزمایشگاه خود را باز کز کردند و در اطاق تاریک متوجه نور آبی عجیبی که از لوله آزمایش بیرون می آمد شدند مری با دیدن این نور به قدری خوشحال شد که پوست نمی گنجید او یک شمع روشن کرد . نور شمع نور آبی را محو کرد آنها این عنصر جدید را رادیوم خواندند برای این کار به پروفسور بکرل مادام کوری و پی یر کوری جایزه نوبل فیزیک سال 1904 اعطاء شد . به سال 1911 مری کوری جایزه نوبل دیگری به خاطر جدا کردن رادیوم و پولونیوم و بررسی خواص شیمیایی این دو عنصر داده شد . دختر مادام کوری یعنی ایرن کوری هم که به سال 1926 به فردریک ژولیو ازدواج کرده بود جایزه شیمی سال 1935 را برد این جایزه به دلیل کشف یک ماده ترکیبی رادیواکتیو مصنوعی بود . مادام کوری به علت اینکه خود را خیلی زیاد در معرض اشعه رادیواکتیو قرار داده بود روز چهارم ژوییه 1934 به علت ابتلاء به سرطان خون در گذشت .

* الکساندر فلمینگ (کاشف پنی سیلین ) :

الکساندر فلمینگ نخستین میکرب شناس بود که پنی سیلین را به سال 1921 کشف کرد و باعث شد میلیونها بیمار مبتلا به امراض عفونی با آنتی بیوتیک ها درمان شوند این میکرب شناس اسکاتلندی پس از اخذ لیسانس در سال 1900 از آموزشگاه طبی سنت مری در لندن شروع به تحقیق در باره موادی که ضد باکتری اند کرد وقتی که فلمینگ به سال 1928 روی مواد ضد باکتری مشغول تحقیق بود او ماده عجیبی را که امروز پنی سیلین خوانده می شود در کپکی که مانع رشد باکتری شده بود یافت داستان کشف پنی سیلین بسیار جالب توجه است . فلمینگ برای انجام آزمایشهای ضد باکتری خود از یک بشقاب استفاده می کرد یک روز او متوجه شد که لکه های عجیبی از قارچ روی ظرف آبدار خانه نشسته و حاوی مقداری چرک از جراحت های عفونی است همچنین متوجه شد هر کجا که قارچ رشد کرده باکتری کشته شده احتمالا قارچ در اثر ورود یک میکرب از پنجره روی ظرف آبدار خانه نشسته بود در طی چند روز بعد فلمینگ حواس خود را روی رشد عجیب فوق قارچ متمرکز کرد او کشف کرد که چیزی که بوجود آمده همان پنی سیلین است این یک قارچ نادری بود در خانواده کپکها . حادثه عجیب کشتی میکرب به صورت تجربی بوسیله فلمینگ تکرار شد اول او یک نوع پنی سیلیوم را بوجود آورد . سپس مایع این قارچ را گرفت و اثرات آن را روی باکتری امتحان کرد این آزمایش روی چندین نوع میکرب انجام گرفت او از این آزمایشها نتیجه گرفت که قارچ اثر کشنده ای روی بیماریهای ناشی از میکرب دارد این یک کشف بسیار مهم بود زیرا مایع به صورت یک ماده بسیار قوی برای جلوگیری از رشد باکتری در آمد چون مایع فوق از قارچ پنی سیلیوم بدست آمده بود این دارو پنی سیلین خوانده شد . فلمینگ تجربیات زیادی روی پنی سیلین نمود او دریافت که حتی محلول این ماده از رشد میکرب ها جلوگیری میکند همچنین او کشف کرد پنی سیلین ماده عجیبی است که در موقع به مرحله آزمایش گذاشتن ممکن است تبدیل به یک ماده دیگر که در از بین بردن میکرب اثر ندارد بشود نقائصی که در پنی سیلین وجود داشت ، دو دانشمند دیگر به نام هووارد فلوری و ارنست چن به سال 1938 برطرف کردند روشی که آنها برای رسیدن به این منظور اتخاذ کردند از نظر علمی خشک کردن در حال انجماد خوانده شده . در اثنای جنگ جهانی دوم یعنی به سال 1941 پنی سیلین در مورد شش بیماری با موفقیت به کار برده شد و اثرات معجزه آسای آن آشکار گردید در نتیجه بزودی استفاده از پنی سیلین برای درمان بعضی از بیماریهای عفونی عمومیت پیدا کرد . پنی سیلین را می توان برای درمان دیفتری ذات الریه جراحت های شدید امراض زهروی مورد استفاده قرار داد ولی این دارو در عین حال که بسیار مفید است ممکن است گاهی در مورد بعضی بیماران که به آن حساسیت دارند خطرناک شود لذا پنی سیلین را هرگز نباید بدون تجویز دکتر خود سرانه مصرف کرد فلمینگ به خاطر کشف این دارو به سال 1945 جایزه نوبل گرفت ، فلوری و چن هم با او در این جایزه شریک بودند . فلمینگ در 11 مارس 1955 در لندن فوت کرد .

* آلفرد برنهارد نوبل ( مخترع دینامیک) :

جایزه نوبل یکی از معروفترین جوائز جهان است که هر سال به افرادی که خدمت برجسته ای به دنیای علم یعنی فیزیک شیمی ادبیات ، طب و صلح نموده اند داده میشود . جایزه ششم از طرف بانک ملی سوئد برای اقتصاد سال 1968 برقرار گردید و برای بار اول در سال 1969 داده شد برای هر رشته یک جایزه داده می شود چنانچه برنده بیش از یک نفر باشد جایزه بین برندگان تقسیم می گردد این جایزه را آلفرد برنهارد نوبل بنیان گذار علم خرابکاری برقرار نمود و علتش هم به خاطر آن بود که او میخواست گناه اختراع دینامیت و سایر مواد منفجره را جبران کند . آلفرد نوبل با اختراع دینامیت یک ثروت افسانه ای به چنگ آورد و(داخل پرانتز عرض کنم که وبلاگ ما شما را به تقوای الهی دعوت می نماید کمی در این مورد فکرکنید مطمئنا به نتایج قابل قبولی خواهید رسید)به سال 1898 در گذشت مبلغ کلانی یعنی در حدود نه میلیون دلار از خود باقی گذاشت تا از سود آن جوایزی به کسانی که به تمدن خدمت کرده اند داده شود نوبل تاهل اختیار نکرد و تمام میراث خود را به بانک سپرد با سالیانه جوایز فوق را به دانشمندان برجسته جهان بپردازد .جوایز فوق که از سال 1901 مرتب پرداخت شده شامل یک مدال طلا گواهینامه و یک مبلغ کلان پول است . نوبل به سال 1833 در استکهلم به دنیا آمد تمام تحصیلات او و برادرانش یعنی لودویک و روبر در خانه انجام گرفت خانواده نوبل در سال 1845 استکهلم را ترک کردند و به پترزبورگ رفتند نوبل در 16 سالگی یک شیمی دان تمام عیار از کار درآمد و به زبانهای انگلیسی و آلمانی و روسی و سوئی مسلط شد او به سال 1850 روسیه را ترک کرد با در پاریس در رشته شیمی به تحصیلات خود ادامه بدهد سپس مدت چهار سال در ایالات متحده آمریکا تحت نظر جان اریکسون بکار پرداخت و وقتی که مجددا به روسیه بازگشت در کارگاه پدرش مشغول کار گردید و مشغول آزمایش روی مواد منفجره شد و سرانجام دینامیت را اختراع کرد . البته قبل از اینکه دینامیت اختراع شود او ماده منفجره ای به نام نیترو گلیسیرین را اختراع کرده بود چون این ماده در کارگاهی که در هولیبرگ بوجود آورده بود منفجر و باعث مرگ چهار نفر از جمله یکی از برادرانش شده بود او تصمیم گرفت این ماده منفجره را در پوششی مستور کند با به کارگیری آن آسان شود نتیجه ای تلاش دینامیت بود که در کارهای مربوط به راه سازی و هم امور نظامی مصرف زیاد داشت و سودی کلان به مخترعش رساند. برای تجلیل از نوبل یک صدو دومین عنصر را نوبلیوم خوانده اند .

* اسحق نیوتن (قوه جاذبه زمین را کشف کرد) :

به سال 1665 مرد جوانی به دهکده وولزتورپ که مسقط الراس بود برای گذراندن تعطیلات بازگشت یک روز در نزدیکی درخت سیب به استراحت می پرداخت که ناگهان سیبی به زمین افتاد افتادن سیب او را به فکر انداخت و از خود پرسید چرا سیب به طرف چپ و راست و یا به طرف بالا نیفتاد؟ اصلا چرا هرچه می افتد بر روی زمین می افتد ؟ پس از تفکر طولانی او چنین نتیجه گرفت که می بایست قوه ای در درون زمین نهفته باشد که اشیاء بر زمین می افتند . همچنین او کشف کرد که کلیه اشیاء از گلبرگ گرفته تا بزرگترین ستارگان بوسیله نیرویی به هم جذب می شوند . آیا میدانید این جوان که بود ؟ او اسحق نیوتن بزرگترین فیزیکدان زمان خود بود که اکنون در 25 سالگی به بزرگترین اکتشاف خود دست می یافت . بر پایه و اساس سقوط سیب نیوتن قانون جاذبه عمومی را طرح ریزی کرد بر طبق این قانون تمام اجسام و به خصوص اختران فلکی یکدیگر را به نسبت معکوس مجذور فاصله و به نسبت مستقیم جرمشان جذب می کنند . دوران کودکی نیوتن بسیار جالب بود . وقتی که 12 سال از سنش می گذشت او را به مدرسه فرستادند در مدرسه اگر چه در رسم و اختراعات مکانیکی از خود استعداد فوق العاده نشان داد به طور کلی در سایر دروس عقب بود . عموی او در 19 سالگی او را به کالج ترینتی فرستاد . به سال 1665 از آنجا فارغ التحصیل شد و در آنجا زیر دست پروفسور ایزاک بارو به تحصیل ریاضیات پرداخت هنوز عمرش از 27 سال تجاوز نکرده بود که در اثر ابراز استعداد فوق العاده در ریاضیات در ترینتی کالج به عنوان استاد ریاضیات مشغول گردید . در سال 1672 نیوتن به خاطر ابراز لیاقت فوق العاده در ریاضیات به عنوان عضو انجمن پادشاهی انتخاب شد . این فیزیکدان مشهور بسیاری از اسرار طبیعت را حل کرد او نشان داد اشعه خورشید که به نظر سفید می رسد در واقع مرکب از 7 رنگ بنفش آبی لاجوردی سبز زرد پرتقالی و قرمز است و این رنگها را می توان به کمک منشور از هم جدا کرد و وقتی که این هفت رنگ مخلوط شدند تولید رنگ سفید می نمایند . برای اثبات نظریه خود با به گردش در آوردن دیسک نیوتن هفت رنگ مخلوط را تبدیل به رنگ سفید کرد . نیوتن سه قانون حرکت را که هنوز به دانشجویان فیزیک آموخته می شود یاد داد . همچنین او روش ریاضی معروف به حساب جامعه و فاضله را ابداع کرد و در واقع نیوتن ابعاد جدیدی به ریاضیات و فیزیک داد . نیوتن کشفیات خود را در دو کتاب تشریح کرد . گفته می شود کتاب اولی که منتشر ساخت به حدی فهمش دشوار است که فقط یک عده معدود قادرند مطالب آن را درک کنند قصه های زیاد درباره نیوتن نقل گردیده است اتفاق زیر در هنگامی که او استاد در کالج ترینتی بود رخ داد . در آن موقع 51 مال از عمر او می گذشت و مشغول نوشتن یک کتاب بود یک روز صبح هنگامی که وی به طرف عبادتگاه می رفت تا به عبادت بپردازد در غیابش یک موش در اطاق کارش ظاهر شد و اوراقی را که روی میز بود درهم و برهم کرد . سگ نیوتن موسوم به دیاموند برای اینکه جلو خرابکاری موش را بگیرد به طرفش جست در طی دعوایی که در گرفت شمعی که در کنار اوراق اولش بود افتاد و تمام اوراق گرانبها را سوزانید وقتی نیوتن مراجعت کرد و دید چه بلایی سر نوشته هایش آمده با خونسردی رو به سگی نمود و گفت : اوه دیا موند هیچ میدانی به چه خرابکاری دست زده ای گفته می شود این واقعه به حدی اثر بد روی نیوتن گذاشت که تا مدتی طولانی سلامتی اش مختل گردید . در سال 1689 نیوتن به عضویت پارلمان انتخاب و به ریاست انجمن پادشاهی برگزیده و مادام العمر هم چنان رییس این انجمن بود . به سال 1705 ملکه (آن) در طی مراسم خاصی که در کمبریج برگزار شد به او لقب (سییر) داد . نیوتن به حدی غرق در تحقیقات علمی خود بود که فرصت نکرد ازدواج کند . تواضع او به حدی بود که در اواخر عمر اظهار داشت که من خود را به صورت کسی می بینم که توانسته در کنار اقیانوس دانش فقط چند سنگریزه را جمع کند . نیوتن به سال 1727 یعنی در 85 سالگی در اوج افتخار درگذشت .

* توماس آلوا ادیسون (مخترع لامپ برق، گرامافون و پروژکتور سینما):

به سال 1889 یک نمایشگاه بزرگ بین المللی در پاریس برگزار شد که یک قسمت آن اختصاص داشت به اختراعات و اکتشافات بزرگترین مخترع جهان یعنی توماس آلوا ادیسون . از ادیسون به پاریس دعوت به عمل آمد و در مهمانی که به نامش داده شد یکی از گویندگان اظهار داشت ادیسون به حدی به اختراعات و اکتشافات گوناگونی دست زده است که می توان گفت دیگر تقریبا چیزی باقی نمانده که کشف و اختراع شود گویند در طی زندگی خود 2500 اختراع به نام او ثبت شد در طول تاریخ اختراعات دیده نشده اینهمه اختراع به یک نفر نسبت داده شود و. توماس الوا ادیسون در میلان به دنیا آمد و البته این غیر از میلان ایتالیا و در ایالات متحده آمریکا است . او پسر مردی بود که دست به انواع و اقسام مشاغل زد و در هیچکدام توفیق نیافت . وقتی که ادیسون پسری بیش نبود ضعیف الجثه و نحیف بود و از ویژگیهای او آن بود که دایم سوال می کرد این سوال کردن دایمی او معلمش را به ستوه در آورد به طوری که پس از فقط سه تحصیل او را به عنوان یک بچه کودن و غیر معمول از مدرسه اخراج کردند و مادرش که خود آموزگار بود تعلیم و تربیت او را به عهده گرفت . در ده سالگی ادیسون در زید زمین خانه خود آزمایشگاهی ساخت و برای تهیه وسایل ازمایش به فروش روزنامه و شیرینی در قطارهای که بین دتروپت و بورت هومرن رفت و امد می کردن مشغول شد او تا یک سال به این کار ادامه داد . در اویل سال 1861 جنگ داخلی آمریکا شروع شد و مردم مشتاق بودند اخبار جنگ را بشنوند ادیسون از فرصت استفاده کرد و مشغول چاپ روزنامه مخصوص به خود شد او با فقط 12 دلار یک ماشین چاپ دستی خرید و مقداری کاغذ هم تهیه کرد و با همین وسایل ساده شروع به چاپ روزنامه نمود . این روزنامه در حدود 400 نسخه به چاپ رسید و قستم اعظم ان را هم کارکنان راه آهن می خریدند در همین ایام هم او یک ازمایشگاه کوچک در قطار برقرار کرد و در اوقات فراغت موقع رفت و آمد با قطار در این ازمایشگاه به آزمایش دست می زد . یک روز برای ادیسون حادثه ای رخ داد که باعث شد او در طول عمر از قوه شنوایی محروم گردد و ان حادثه این بود که یک روز که از قطار پایین آمد تا روزنامه بفروشد توجه نکرد که قطار به راه افتاده به دنبال قطار دوید با به ان برسد ولی نتوانست در این موقع مامور قطار سعی کرد او را توی قطار بکشد ولی چون در دست ادیسون روزنامه بود نتوانست این کار را بکند ناچار گوشش را گرفت و او را بالا کشید چند روز بعد از این حادثه ادیسون متوجه شد شنواییش کاهش یافته این ناشنوایی روی به افزایش گذاشت و ادیسون در اواخر عمر کاملا کر شد ولی او از این حادثه ناراحت نبود زیرا می گفت ناشنوایی به او کمک کرد حواسش را بهتر متمرکز کند و زودتر مساله ای را حل کند . او به سال 1887 گرامافون و یا فونو گراف را اختراع کرد و به سال 1889 دوربین عکاسی تصاویر متحرک را به وجود آورد . .

* گالیله ( در برج پیزا به کاری دست زد که همه را متحیّر کرد ) :

قصه گالیله و برج پیزا در تاریخ دانش معروف است وقتی که گالیله 23 ساله بود به عنوان استاد در دانشگاه پیزا کار می کرد او در یک کتاب مذهبی خوانده بود چنانچه دو شئ که دارای اوزان مختلف باشند از یک جای بلند با هم به طرف زمین انداخته شوند شئ ای که سنگین تر است اول به زمین می رسد در واقع این اظهار را ارسطو برای نخستین بار کرده بود و بعد در کتابهای مذهبی مسیحی منعکس گردیده بود . گالیله نخستین مردی بود که ثابت کرد در اینجا ارسطو مرتکب اشتباه شده است برای اثبات این موضوع او برج پیزا را که 180 فوت ارتفاع دارد انتخاب کرد او در روزی که برای اثبات این موضوع خود را آماده کرد به بالای برج پیزا رفت و از طبقه هفتم آن دو گوی فلزی که یکی وزنش 100 پوند بود و دیگری یک پوند بود با خود بالا برد هزاران نفر نگاهشان به او دوخته بودند با ببینند آیا واقعاً ادعای گالیله درست است در بین تماشاچیان چند تن از دانشجویان و استادان دانشگاه هم حضور داشتند . گالیله دو گوی را از کنار سقف برج به طرف پایین انداخت برخی از افراد که تماشا می کردند با کنجکاوی به ین عمل او می نگرستند ولی یک عده زیاد از مردم خرافاتی به هم نجوی می کردند که آزمایش این مرد دیوانه صد در صد با شکست رو به رو خواهد شد وقتی که دو گوی با هم به زمین افتادند همه متحیر در جای خود میخکوب شدند ! قبل از این تجربه سالها پیش زمانی که فقط 17 سال از سنش می گذشت یک روز عصر گالیله برای عبادت به کلیسا رفت هوا تاریک شده بود و مردی شمعهای چهل چراغ کلیسا را که با زنجیر وصل شده بود روشن می کرد گالیله جوان متوجه شد که جنبیدن چهل چراغ در هر زمان یکسان و برابر است در آن زمان ساعت وجود نداشت و گالیله از روی ضربان نبض خود حساب کرد و دید زمانی که برای هر نوسان لازم است همیشه برابر است بزودی او بر همین پایه و اساس ابزاری به نام نبض سنج اختراع کرد . بعد از او پسرش وین سنجر یک ساعت دیواری براساس فرضیه فوق ساخت امروزه ساعت پاندول دار براساس همین فرضیه ساخته می شود گالیله نخستین تلسکوپ را هم اختراع کرد او در یکی از کتابهای خود درباره تلسکوپ مطالبی به رشته تحریر در آورد که وقتی که امیر نشین ونیز از آن خبر دار شد گالیله را به نزد خود خواند درباریان از دیدن تلسکوپ گالیله غرق شگفتی شدند زیرا یه تنها می توانستند به کمک آن کشتی هایی که روی آب شناور بودند خیلی نزدیک و ده برابر بزرگتر از اندازه خودش ببینند بلکه بعدا هم با همین تلسکوپ کوچک گالیله موفق شد اقمار مشتری را ببیند همچنین این گالیله بود که برای اول ثابت کرد راه شیری کهکشانی است مرکب از میلیونها ستاره . گالیله عقاید کوپرنیک را به اثبات رساند کوپرنیک گفته بود خورشید و نه کره زمین در مرکز جهان قرار دارد همچنین گالیله اظهار داشت که کره زمین مرکز جهان نیست بلکه مانند سایر کرات در اطراف خورشید گردش می کند . موقعی که او برای بار اول ثابت کرد خورشید مرکز جهان نیست زمین در اطراف آن می چرخد ، اولیای کلیسا او را به دادگاه احضار و به او اخطار کردند از این گونه تبلیغات باید دست بردارد. بعد از این جریان گالیله کتاب معروف خود (ودبالوگهای مربوط به دو سیستم اصلی جهان ) را چاپ کرد . او در این کتاب افکار خود را آزدانه اظهار داشت از نظر کلیسا این عاید کفر آمیز بود لذا باز گالیله را در 70 سالگی به دادگاه شاندند واو را وادار کردند از ادعای خود مبنی بر اینکه زمین دور خورشید می چرخد دست بردارد گالیله آنچه را که گفته بود انکار کرد ولی میگویند در ضمن نگاهش را به زمین دوخت و گفت: این کره زمین است که دور خورشید می چرخد . برای این گفته گالیله را مدتی به زندان افکندند . به سال 1637 گالیله نابینا شد و در ژانویه 1647 درگذشت.

* الکساندر گراهام بل (مخترع تلفن) :

تلفن هدیه دانش به بشر است و این هدیه به حدی با ارزش است که ما اکنون قادریم از هزارها فرسخ با دوستان و خویشان خود تماس بگیری و با آنها صحبت کنیم . روز دوم ژوئن 1875 الکساندر گراهام بل با معاون خود توماس واتسون در آزمایشگاهش کار میکرد . آنها با ارسال علائم تلگراف روی یک سیم در آن واحد به تجاربی پرداخته بودند در طی این تجارب بل علاقمند شد روی یک سیم صدای خود را منتقل کند یک روز بل روی گیرنده تلگراف در یک اطاق کار میکرد در حالیکه واتسون در اطاق دیگر مشغول کار بود بل سعی می کرد از گیرنده صداها را بشنود وقتی که ارتعاشات سیمها متوقف گردید واتسون با انگشتان خود صداهایی تولید کرد بل این صداها را شنید و بسیار شاد شد او به طرف اتاق واتسون دوید و گفت صدای انگشتان ترا شنیدم .(وبلاگ ما شما را به تقوای الهی دعوت می نماید و از شما می خواهد که تنها خدا را بپرستید و تنها از او یاری بطلبید و هر کاری که می کنید برای رضای او باشد نه چیز یا شخص دیگری ) نخستین کلماتی که گراهام بل در تلفن گفت این بود واتسون بیا اینجا کارت ارم پس از اصلاحات زیاد بل توانست اختراع تلفن خود را به ثبت برساند . بل در سوم مارس 1847 در اسکاتلند به دنیا آمد و نوستون آمریکا پرورش یافت در 25 سالگی او مدرسه ای برای افراد کر و لال تاسیس کرد و در اوقات فراغت مشغول ساختن ابزار و آلاتی که ممکن بود به درد ناشنوایان بخورد شد اگرچه او نتوانست ابزارهای مزبور را تکمیل کند ولی بر پایه تجاربی که برای ساختن ابزارهای مزبور نموده بود توانست تلفن را اختراع کند . او در دهم ژوئن 1875 توانست تلفن را اختراع کند . در ماه اوت سال 1877 او ازدواج کرد . بل مرد بسیار متواضع و بی ادعایی بود با اینکه موفقیت بزرگی نصیبش شده بود او خود را گم نکرد وقتی که به سال 1922 در 75 سالگی درگذشت تمام تلفن های آمریکا یک دقیقه به احترام او سکوت کردند .